ضدپیشنهاد: همان بهتر که برنارد مرده است
باید به حرف مردم اعتماد کرد؛ این را بعد از تجربه دیدن چند فیلم سینمایی با نمره آیامدیبی پایین و تماشای تئاتر «برنارد مرده است» مینویسم. جایی که در سایت تیوال دیدم که از ۷۰ نظر ثبت شده، چهل نفر کار را دوست نداشتند اما خامِ چند نظر مثبت شدم و تصمیم گرفتم بلیط به نسبت گرانبرنارد مرده است را بخرم و اولین تجربه سرابی را تجربه کنم.
بزرگترین نقطه ضعف نمایش «برنارد مرده است» عنوانش بود که اولین اصل غافلگیری را از مخاطب سلب کرد و به همراه دیالوگهای صوتی شروع نمایش با صدای محمدرضا علیمردانی (که هیچکس نمیداند چرا تا آخر نمایش دیگر از صدایش استفاده نشد) تکلیف مخاطب با شخصیت برنارد را مشخص کرد. هر چند به این نگاه کارگردان احترام میگذارم اما بهتر بود مخاطب هم همراه با شخصیتها، به مرور متوجه جابجایی برنارد و ژاک میشد تا حداقل در اواسط کار که نمایش از ریتم میافتد، بتواند با لذت کشف برخی اتفاقات، با ادامه نمایش همراه شود. مسئله فنی دیگری که اصلا به آن توجه نشده بود، اصرار بر تایپ برخی از دیالوگها روی دیواری بود که امکان خوانش نوشتهها در آن وجود نداشت. این مسئله قابل درک است که کارگردان برای گریم بازیگران و جابجایی معدود آکسسوارهای صحنه، هر چند دقیقه نیاز به تنفس کوتاهی دارد، اما کاش به جای تایپ برخی دیالوگهای نه چندان مهم روی پرده، از همان صدای محمدرضا علیمردانی استفاده میکرد که هم نقش صدا در نمایش پررنگتر شود و هم نخ تسبیح محکم تری بخشهای مختلف را به هم پیوند میداد.
اما برویم سراغ بازیها! من تئاتربین حرفهای یا منتقد تخصصی تئاتر نیستم اما با همین دانش اندک حوزه نمایش هم بازی کوتاه هیچکاکیِ علی سرابی را بسیار ضعیف میدانم. در نقطه مقابل، بازی مارال بنی آدم در نقش آینیس و مرتضی اسماعیل کاشی در نقش ژاک/برنارد قابل قبول و باورپذیر بود. بهناز جعفری و عاطفه رضوی هم نه ضعیف بودند و نه اتفاق تازهای داشتند؛ فقط بازی جعفری، در این نقش خاکستری کمی جدید و متفاوت بود اما هنوز تا اتفاق فاصله داشت.
مشهود محسنیان، نمایشنامه «برنارد مرده است» از روی کتاب رمان «گرگها» را هر چند با عنوان اقتباسی آزاد به نگارش درآورده بود، اما به نظر میرسد خیلی روی تقدم و تأخر اتفاقات دخل و تصرفی نکرده بود و به همین دلیل، یکی از مشکلات اساسی این نمایش، دراماتوریزه شدنش بود. جایی که به شکل محسوسی، عدم وجود دراماتورژ به نمایش ضربه وارد کرده بود و دست نویسنده/کارگردان را (غیر از صحنه پایانی) جلوی مخاطب، خالی کرده بود. صحنه پایانی را اگر از نمایش حذف کنیم، باقی همه یک نمایش معمولی از تلفیق مثلث عشقی و حسادت زنانه و حرص مال و… بود. کاش علی سرابی، برای تغییر فضای کاری خود از کمدی به درام، کمی بیشتر تأمل میکرد و به یکباره از لحن دوست داشتنی کمیک خود به فضای تیره و تلخ فعلی نمیرفت که اینگونه با دافعه اکثریت مخاطبان روبرو نمیشد.
برنارد مرده است را نه به عنوان نمایشی حرفهای در تراز سالن بزرگ ناظرزاده کرمانی تماشاخانه ایرانشهر با بلیط ۳۰ هزار تومانی، که به عنوان یک نمایش هنروتجربهای میتوان پذیرفت؛ نمایشی که به شکل محدود و با قیمت بلیط پایین، به عنوان یک تجربه شخصی برای خواص و دانشجویان تئاتر میتوانست بسیار موفقتر باشد. باشد که علی سرابی همین ابتدا، راه خود را درست انتخاب کند که مجبور نباشد در نمایشهای بعدی، همچنان برای کمیک نبودن، تلاش کند. با تمام احترامی که برای بازیگران این نمایش قائلم، دیدنش را به هیچکس پیشنهاد نمیکنم!