مهدی صالح‌پور نویسنده، روزنامه‌نگار و کارگردان

اگر می‌خواهید چیزی فراتر از «مهدی صالح‌پور هستم؛ نویسنده، کارگردان و روزنامه‌نگار… دانش‌آموخته کارشناسی‌ارشد تهیه‌کنندگی تلویزیون و مهندسی معماری!» از من بیشتر بدانید، این نوشته را دنبال کنید.

توجه: یک مهدی صالح‌پور دیگر وجود دارد که فوتبالیست است!
بازیکن سابق استقلال و پرسپولیس بوده و الان در تیم هنرمندان بازی می‌کند.
من فقط با ایشان تشابه اسمی دارم و هیچوقت هم ندیدمش. لطفا سوال نفرمایید!

مهدی صالح‌پور – مهدی صالح پور

درباره مهدی صالح‌پور

یک | جبر تاریخی و جغرافیایی من را پانزدهم اردیبهشت سال ۱۳۶۸ در بیمارستان میرزا کوچک خان جنگلی تهران (که الان دیگر با این عنوان وجود ندارد و به بیمارستان محب یاس تغییر نام داده) به دنیا آورد.

ترجیح می‌دهم تاریخ تولدم را همان «نیمه اردیبهشت» بدانید. برخلاف به دنیا آمدن در قلب پایتخت، اصالت آذری دارم؛ جایی بین مراغه و هشترود. می‌توانید همان تبریز صدایش کنید.

پنج سال ابتدایی و دوران راهنمایی را در جنوب‌غربی تهران درس خواندم. بر خلاف میل باطنی دوران دبیرستان و پیش دانشگاهی را در رشته ریاضی-فیزیک خواندم که حاصلش شد رتبه نه چندان مناسب در کنکور سراسری سال ۱۳۸۶ و قبولی در رشته مهندسی معماری.

درباره دانشگاه: کارشناسی و کارشناسی ارشد

نه دانشگاه پیام نور پرند دانشگاهی بود که ما را معمار کند و نه من جز جوگیریِ روزِ انتخاب رشته، قصدی برای معمار شدن داشتم. این شد که از ترم دوم، دغدغه‌های روزنامه‌نگارانه آغاز شد و فهمیدم سرنوشت من را، نه در لابه‌لای آهن و سیمان و خاک و سنگ که در زیر کاغذها و روزنامه‌ها و کلمات نوشته‌اند.

این شد که برای دوره کارشناسی‌ارشد، چند باری برای تحصیل در رشته ارتباطات تلاش کردم اما نتیجه نگرفتم و به شکل کاملاً اتفاقی، سر از رشته «تهیهکنندگی تلویزیون» گرایش نمایش در دانشگاه صداوسیما درآوردم. رشته‌ای که باز هم حاصل جوگیری روز انتخاب رشته بود و تحصیل در رشته «ارتباطات» را به مقطع دکترا موکول کرد.

درباره اولین تجربه‌های کاری

مثل اغلب مردم، از ۱۵ سالگی تلاش کردم استقلال را تجربه کنم و دستم توی جیب خودم باشد؛ اولین بار ۱۹ سالگی مستقل شدم؛ روزهایی که شهریه دانشگاه و خرج و مخارج شخصی‌م را خودم درمی‌آوردم. (اینکه از کجا و چطور؟ بماند.) اولین حقوقم را از یک شرکت مهندسی معماری دریافت کردم و آخرینش را صداوسیما! در این میان هم از کار مطبوعاتی گرفته تا کارمندی را تجربه کردم.

نوشتن را از راهنمایی شروع کردم، وقتی سالنامه‌های سال‌های ۸۱ به بعد را سیاه کردم و مشق‌های اجباری روزانه نوشتم. بعد که کامپیوتر و اینترنت آمد، وبلاگستان فارسی شد دفتر مشقم و هفت هشت تایی وبلاگ عوض کردم و می‌کنم. این روزها به صورت جدی «خانه امن مجازی مهدی صالح‌پور» و شبکه‌های اجتماعی اینستاگرام و توییتر قلم می‌زنم.

درباره ازدواج با محیا ساعدی

دو | اسفند ۹۱ بود که صدای «مهدی» گفتن یک نفر، با «مهدی» گفتن‌های دیگران تفاوت کرد. قبل از آن روزها، مجری برنامه‌مان بود و همان روزها، به همراه من «نویسنده» برنامه شده بود. وقتی قصه زندگی پر پیچ و خم پنج سال منتهی به آن سال را شنید، «یا علی» گفت و عشق آغاز شد.

با هم چند ماهی آشنا شدیم تا ماه رمضان ۹۲، در اوج برنامه سحرگاهی، قول و قرارهای عاشقانه‌مان، رسمی شد. ۲۸ مرداد ۹۲ خواستگاری و ۲۲ شهریور ۹۲ عقد و ۲۱ شهریور ۹۳ عروسی‌مان برگزار شد و به قول دوستان #دوتاشدیم

درگوشی بگویم محیا خانمِ ساعدی، ۲ سال و ۸ ماه و ۲۵ روز از من کوچکتر است؛ مثل من دیپلم ریاضی دارد، بعد از یک‌ترم یک‌ترم معماری و عمران خواندن، دو سال درسی خوانده که دوستش نداشته (مهندسی فناوری اطلاعات) و تحصیلات آکادمیکش را در دانشگاه صداوسیما، در رشته مورد علاقه‌اش یعنی «فیلم‌نامه‌نویسی» به اتمام رسانده.

از روز اول که مهرمان به دلِ هم افتاد، همکار بودیم تا اولین روزهای ۹۵ که سرنوشت جدایمان کرد. بعد از ۱۲۰۰ روز همکاری مداوم، او این روزها در حوزه‌های سینما و رسانه و رادیو و… سرش شلوغ شده و مسوول فضای مجازی سازمان فرهنگی هنری شهرداری تهران است.

درباره دوربرگردون (خانه امن مجازی)

سه | اما اینجا! نام «دوربرگردون» (که امروز با عنوان خانه امن مجازی مهدی صالح‌پور می‌بینیدش) را سال ۸۶ انتخاب کردم؛ شرحش بماند. حالا فرزند ارشد مجازی من شده و دلم نمی‌آید رهایش کنم. روزگاری برو بیایی داشت و داستانِ پانصد کلمه‌ای منتشره در اردیبهشت ۹۰، بیش از ۵۰۰ نظر تأیید شده و چند ده هزار بازدید داشت. اما خب… چرخ روزگار همه را مشغول اینستاگرام و تلگرام و شبکه‌های اجتماعی کرده و اینجا کم‌رونق شده.

ولی من حق پدری بر گردنش دارم و نمی‌توانم از کنارش بی تفاوت بگذرم. فراموش نمی‌کنم که با کسب عناوین متعددی از جمله وبلاگ برگزیده از نگاه داوران در جشنواره وبلاگ نویسی پرشین بلاگ سال ۹۲، وبلاگ برگزیده از نگاه مردم و وبلاگ برگزیده در حوزه یادداشت از نگاه داوران در مسابقه چهره بلاگ سال ۹۲ و وبلاگ برگزیده داوران در جشنواره وبلاگ نویسی پارک وب، من را سربلند کرده و به نوعی مدیونش هستم! پس تا جان دارم و اینترنت هم هست، اینجا هم هست.

رزومه مهدی صالح‌پور

پی نوشت: بخشی از شناخت ما از آدم‌ها، به رزومه‌شان بر می‌گردد. در اینجا مختصری از فعالیت‌های خودم (مهدی صالح‌پور) در دنیای واقعی را به ترتیب زمان، می‌نویسم تا اگر خواستید از روی رزومه، قضاوتم کنید، دستتان خالی نباشد!

خروج از نسخه موبایل