مطالب روزانه

نوستالژی؛ نامه‌ای به فرش سپید

از من می‌پرسند که هنوز هم کسی به تلویزیون نامه می‌نویسد؟ کسی هست که بنشیند چیزی بنویسد و به آدرس پستی شبکه دو یا شبکه‌های دیگر بفرستد؟ باید بگویم بله! هنوز هستند کسانی که نامه می‌نویسند و به همراه هدایایی به عوامل تلویزیون می‌فرستند. این متن یکی از نامه‌هایی است که سال ۹۱ برای برنامه فرش سپید، همان که محیا اجرایش می‌کرد و در ۲۰ دقیقه به بیش از یک میلیون پیامک می‌رسید. یادش بخیر…

به نام خدا
برای فرش ِ سپید
چند وقتی بود در میان برنامه‌های رنگارنگ تلویزیون، دنبال یک برنامهٔ خوب و جدی برای نوجوانان بودم. و چون برنامهٔ خوبی گیرم نمی‌آمد، عملاً به جز چند برنامهٔ مختصر و البته مسابقات فوتبال، کلاً تلویزیون نگاه نمی‌کردم. تا اینکه یک روز، خیلی اتفاقی برنامهٔ سابقاً شیش تایی ِ شما را دیدم. از اسمتان خیلی حرصم گرفته بود! خوشحالم که عوضش کردید.
تیم قوی ِپشت صحنهٔ برنامه (که اگر اشتباه نکنم‌‌ همان تیم ِ برنامهٔ موفق ِ نیمروز ِ شبکه سه باشد) و اجرای ساختارشکنانهٔ مجری و کلاً همه چیز «شیش تایی»‌های سابق، مجابم کرد تا نیم ساعت در روز را برایتان خالی کنم. در همین مدت که بیننده‌تان شده‌ام، نکاتی دربارهٔ «فرش سپید» به ذهنم رسید که بدم نیامد آن‌ها را با شما درمیان بگذارم. امیدوارم کمکتان کند.
اولین نکته‌ای که به ذهنم رسید دربارهٔ آیتم‌های برنامه بود. یک آیتم طنز به نام «خواب سپید» دارید که به نظرم آیتم خوبی است و طنز جذابی دارد. اما آن یکی آیتمتان که گویا اسمش «دانستنی‌ها» ست واقعاً چنگی به دل نمی‌زند. واقعاً دانستن ِ اینکه اولین مداد در تاریخ بشریت چگونه تولید شده، به چه درد من ِ نوجوان می‌خورد؟ تازه، اگر کسی به دنبال دانستن این موضوع باشد هم با یک جستجوی ساده در گوگل، کامل‌ترین اطلاعات دربارهٔ «اولین قلم/کاغذ/خودکار و غیره» را خواهد یافت. پس فرق تلویزیون با اینترنت و کتاب چیست؟ رسانهٔ تصویری چه تفاوتی با دیگر رسانه‌ها دارد؟ حفظ کردن ِ یک متن ِ معمولی و بلغور کردنش جلوی دوربین توسط یک نوجوان همسن و سال خودمان، فکر نمی‌کنم خیلی ما را به وجد بیاورد. در ضمن، اطلاعات ارائه شده در آن آیتم هم تا حد ِ زیادی پیش پا افتاده هستند. یعنی به شدت سطحی و ساده مثل این «آیا می‌دانید»‌های میان برنامه‌ای و «وقت پر کن» می‌مانند. راحت بگویم، سودی ندارند. البته به نظر من!
بدون شک یکی از نقاط قوت «فرش سپید» آقای رواست. مجریِ خوبی که اجرای شادش به همراه تسلط بالایش روی اجرای برنامه، آن را سر ِ پا نگه می‌دارد. فکر می‌کنم رقیب خوبی برای علی ضیا پیدا شده!
اما همین آقای روا، با این اجرای جذاب، غیر کلیشه‌ای و «نوجوان پسند» در یک آیتم برنامه به شدت ضعیف ظاهر می‌شود. که البته به نظرم عیب آن آیتم از ایشان نیست. از «آقا معلم» ی است که ما نوجوان‌ها را بچه-ی خردسال در نظر می‌گیرد. فی المثل اگر عمو پورنگ، لباسش را عوض کند و با صدا و گریمی متفاوت جلوی دوربین بیاید و حرف‌های متفاوت بزند، یحتمل کودک ِ بینندهٔ عموپورنگ، او را در نقشِ متفاوت می‌پذیرد و باورش می‌کند. که البته این را هم مطمئن نیستم. اما شما، در برنامهٔ نوجوانانهٔ خودتان، آقای روا را رنگ می‌کنید و جای یک آقا معلم ِ مثلاً جدی می‌فرستید جلوی دوربین. که چه بشود؟ که لابد حرف‌های گل‌درشت و شعار‌های برنامه‌تان را لابه لای این بخش ِمثلا طنز پنهان کنید! این آیتم، به جرات می‌توانم بگویم به شدت بچگانه و سردستی طراحی شده و هیچ جذابیتی ندارد، جز برای‌‌ همان مخاطبان عموپورنگ! فکری به حالش بکنید که به شدت حال برنامه‌تان را خراب کرده است.
این چند ساله که برنامه‌های کم شمار ِ نوجوانانهٔ تلویزیون را گاهی نگاه می‌کردم، متاسفانه موضوعات اغلب آن‌ها، مسائل کلیشه‌ای مثل ِ «نحوهٔ درس خواندن»، «احترام به پدر و مادر/معلم/مدیر/ناظم/بابا یا مامان ِ مدرسه»، «دوستی/انتخاب دوست/رفیق ناباب» و موضوعاتی از این قبیل که به شدت سردستی و در قالب نمایش –یا بهتر بگویم- «شو» ی میان دومجری ِ جوان برنامه بررسی می‌شدند. که در آن‌ها اغلب یک مجری نقش «بدمن» و دیگری نقش «خیر ِ مطلق» را بازی می‌کردند و آخرش، من ِ نوجوان باید قبول می‌کردم که احترام چیز خوبی است، بابای مدرسه آدم خوبی است، دوست بد از ششصد کیلومتری معلوم است و نباید طرفش بروم و… موضوعاتی که بار‌ها و بار‌ها به آن‌ها پرداخته شده و خب، ضعف پرداخت ِ آن‌ها باعث شده که همسن و سالهای من این حرف‌های خوب را باور نکنند. چون در قالب خوبی به آن‌ها عرضه نشده.
اول باید از شما تشکر کنم که سراغ چنین موضوعاتی-حداقل به طور مستقیم-نرفته‌اید و به وجه دیگری از موضوعات مورد علاقهٔ ما نوجوان‌ها پرداخته‌اید. اما در ادامه یک انتقاد هم به موضوعاتتان دارم.
نحوهٔ پرداخت شما به موضوعات ِ دست اولتان واقعاً عجله‌ای است. برای مثال در موضوع نویسندگی (که مربوط به همین هفته است) شما از دو استعداد ِ نوجوان نویسندگی دعوت کردید تا لابد ما با آثارشان آشنا شویم و الگو بگیریم و آن‌ها به ما معرفی شوند! خب، نویسندهٔ اولتان را که اصلاً نفهمیدیم کی بود، چی نوشته بود و برای چی آنجا بود؟ حتی یک خط از کتابش را هم نخواند و خب، ما هم فهمیدیم که او املای قسطنطنیه و معنای «صائم» را بلد نیست! آن نویسندهٔ دوم هم، وقتی چند خط از کتابش را خواند، واقعاً احساس کردم عوض ِ کتاب، انشای کلاس دوم دبستانش را آورده! تصدیق بفرمایید که انشا نوشتن با کتاب نوشتن فرسنگ‌ها فاصله دارد و اینکه من بنویسم «برایم جالب است که فلان پرنده، پستاندار نیست!» خیلی اتفاق جذاب و کتاب خوبی نخواهد بود. می‌توانم همین حالا نویسندهٔ نوجوانی را به‌تان معرفی کنم که کتابش در ارشاد، در حال مجوز گرفتن است و به زودی توسط انتشارات افق منتشر می‌شود. کتابی که او نوشته نه سفارش ِ جشنوارهٔ فلان است و نه توصیهٔ آقای بیسار! رمانی فانتزی نوشته که اگر چاپ بشود، قطعاً طرفدارانی برای خودش دست و پا خواهد کرد. درحالی که هنوز سوم دبیرستان را تمام نکرده. به نظرم در انتخاب نویسنده‌های نوجوان ِ مهمانتان باید کمی بیشتر جستجو می‌کردید، جشنوارهٔ اولین کتاب من، جشنوارهٔ خوبی است ولی کتاب خوب نوشتن، خیلی ربطی به این جشنواره‌ها و موضوعات ِ کلیشه شدهٔ این قبیل جشنواره‌ها ندارد.
در ثانی، شما در تیتراژتان مدام به اینکه نوجوان‌ها «کتاب خوب نمی‌خوانند» اعتراض می‌کنید، خب برای حل این مشکل، خودتان چکار کرده‌اید؟ چند کتاب خوب معرفی کرده‌اید؟ واقعاً معرفی نرم افزار برای نوشتن (که وُرد هم از پسش بر می‌آید) و معرفی فیلم‌های مرتبط با نویسندگی واجب‌تر بود یا معرفی چند کتاب خوب و مفید؟ حداقل انتظار از شما این بود که خودتان برای «ارتقای کیفیت مطالعهٔ نسل جدید» گامی بردارید!
با اینکه در انتخاب موضوع، بسیار متفاوت و تا حد ِ خوبی «به جا» رفتار کرده‌اید، ولی جا دارد در ادامهٔ کار دست روی موضوعات حساستر و مهم تری هم بگذارید. یحتمل بهتر از من دربارهٔ «دوستی ِ دختر و پسر» در میان نوجوانان و شیوع ِ افسار گسیختهٔ این پدیدهٔ ناشایست در میان دبیرستانی‌ها اطلاع دارید. (دبیرستانی هستم، چیزهایی در مدرسه و در میان رفقا می‌بینم که حیرت می‌کنم! قطعاً باید برای مبارزه با این بحران، فکری کرد!) خب، وظیفهٔ یک رسانه در قبال این موج‌های نابهنجار چیست؟ سکوت؟ یا آگاهی بخشی و اطلاع رسانی و واکسینه کردن جامعه در برابر آن؟ این به کنار، آیا جا ندارد دربارهٔ «افزایش مصرف دخانیات» در میان دانش‌آموزان حرفی به میان بیاورید؟ دربارهٔ «افت تحصیلی» و «بحران‌های روحی» ِ نوجوانی چطور؟
اگر فرکانسِ برنامهٔ شما هم مثل اکثر ِ برنامه‌های فعلی تلویزیون روی موج «شادی افزایی و امید بخشی» تنظیم شده است، می‌توانید سراغ موضوعات ِ کم خطر‌تر و طبیعتاً خنثی تری مثل ِ «بازی‌های رایانه‌ای» و «تاثیر اینترنت روی رفتار و سبک زندگی نسل جدید» بروید. شاید در این زمینه خوب باشد شمارهٔ مرتبط با «نسل چهارم» از هفته نامهٔ همشهری جوان را –دقیق تر- نگاه کنید. کار‌شناسان، در آن شمارهٔ آن نشریه به خوبی ویژگی‌های رفتاری ِ نسل چهارم (یعنی ما نوجوان‌ها) را بررسی کرده‌اند.
یک برنامهٔ نوجوانانهٔ خوب، زمانی می‌تواند تاثیر گذار باشد که روی این موضوعات مهم و دغدغه‌های مخاطبانش دست بگذارد. پرداختن به انتخاب بهترین خواننده (و دعوت نکردن از او!) که در این روز‌ها هنر نیست! کار جالبی است ولی هر مجلهٔ زردی هم می‌تواند به آن بپردازد. فرق شما با یک مجلهٔ زرد چیست؟
حرف آخر هم اینکه وقتتان از رپرتاژ آگهی‌های تلویزیونی هم کمتر است! در نیم ساعت، واقعا اگر بخواهید هم کار خاصی نمی‌توانید بکنید و برای همین، گفتگو‌هایتان به زیر ده دقیقه می‌رسند و با امثال دانستنی‌ها و آقا‌معلم هم، بازده همین وقت کم را کم می‌کنید! می‌دانم که «وقت» دست شما نیست. ولی مدیر شبکهٔ کودک و نوجوان، چقدر وقت برای نوجوان در کنداکتورش بگذارد منصفانه است؟ قطعاً بیشتر از نیم ساعت برای یک برنامهٔ زنده و پرمخاطب!
***
نکته ۱: ببخشید طولانی شد! خواستم حرف ناگفته‌ای باقی نگذارم. حجم زیادش را هم بگذارید به حساب ذوقم از تولد یک برنامهٔ خوب در تلویزیون. انتقاد هم اگر می‌کنم، بخاطر این است که برنامهٔ شما را دوست دارم. منتظر پاسخ شما هم می‌مانم.
نکته ۲: برای فراخوان متنی که داده بودید، چند داستان کوتاه برایتان فرستادم. شما هم به طور کلی گفتید متن‌ها «شرق و غرب» می‌زنند! خوشحال می‌شوم نقطه ضعف کارهای خودم را (اگر خوانده ایدشان) برایم بفرستید.

با آرزوی موفقیت
محمدصالح سلطانی

مهدی صالح پور

مهدی صالح‌پور هستم. حدود پانزده سال وبلاگ نوشتم، دوازده سال خبرنگاری کردم، ده سال در تلویزیون نوشتم، در حال نگارش نخستین کتابم هستم. تجربه کارگردانی و تهیه‌کنندگی در تلویزیون دارم. این روزها مدیر مجموعه تولید محتوای شنیداری قناری هستم و در حوزه کتاب و کتاب صوتی فعالیت می‌کنم. خوشحالم که اینجا، میم‌صاد آنلاین، خانه امن مجازی من را دنبال می‌کنید...

مطالب مشابه

۲ دیدگاه

  1. ۵۰درصدش درسته.۵۰درصدش کوبش لازم !!!
    بخش دانستی ها خوب نبود ولی آقای معلم عاااااالی بود !!
    اون نکته ای هم گفته بود شیشتاییا و نیمروز شببه هم بودن موافقم!! و جفتشونم عاااااالی بودن

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا