مرثیهای برای یک جشن حافظ ِ مظلوم
جشن حافظ که دیشب اختتامیهاش به روایت برگزارکنندگان با همراهی «تشویق بیامان حضار» برگزار شد جدیدترین نمونه از مبتذلکردن پدیدههای هنری است؛ جشنی که زمانی بهدرستی قرار بود سیاستگذاریهای دست و پاگیر و ملاحظات مدیریتی و جشنوارههای دولتی را با ایدههای خوب مرحوم علی معلم به چالش بکشد و در نهایت به یک دورهمی دوستانه تقلیل یافت و جوایزش را نسبتاً بیاعتبار کرد. این اتفاق را از همان زمان اعلام نامزدها میشد حدس زد. از همان فهرستی که در بخش بهترین فیلمش هم نام فروشنده و ماجرای نیمروز دیده میشد و هم گشت ۲ و سلام بمبئی. در بخش بهترین بازیگر مردش هم اسم هادی حجازیفر و امیر جدیدی و شهاب حسینی وجود داشت و هم حمید فرخنژاد و بهرام رادان و رضا گلزار (در نقشهایی که اتفاقا نقاط ضعف فیلمها بودند). در فهرست بهترین بازیگران زن هم از یک طرف اسم ترانه علیدوستی و لیلا حاتمی جلب توجه میکرد و از طرف دیگر دیا میرزا بازیگر هندی «سلام بمبئی» و الناز شاکردوست در مبارک (بگذریم که در بخش بهترین بازیگر خبری از تفکیک بین بازیگر نقش اول و مکمل نبود و فهرست سیزدهتایی زنان و مردان بازیگر به یک ترکیب نامتجانس شباهت داشت).
بخشی از اعتبار هر جایزهای را رقابت حریفهایی قدَر تعیین میکند که هر کدامشان از جهات متنوع کیفیت قابل دفاعی دارند. برندهشدن در چنین رقابتی به همین دلیل میتواند ارزشمند به حساب بیاید و افتخاری به رزومهی صاحب اثر اضافه کند. مگر نه اینکه جوایز «فروشنده» در جشنوارهی کن فارغ از اهمیت خود فستیوال، به برنده شدن در رقابتی ربط داشت که ورهوفن، جارموش، آسایاس، آلمودوار و داردنها در آن شرکت داشتند؟ بله؛ کیفیت فیلمهای سینمای ایران گاهی اوقات خیلی از هم فاصله میگیرد و در داوری فقط «اندکی» سلیقه هم دخالت میکند. اما واقعا با چه معیاری میشود هر رطب و یابسی را در یک رقابت سینمایی کنار هم قرار داد و آن را مهمترین رویداد سینمایی بخش خصوصی قلمداد کرد؟ جز اینکه برگزارکنندگان جشن میخواستهاند قواعد یک دورهمی دوستانه را در گستره عوامل ریز و درشت سینمای ایران رعایت کنند و همه مهمانها را راضی و خوشحال روانه خانههایشان کنند؟ راستش در هر مهمانی دوستانهای هم بعضی افراد احترام بالاتری دارند و بیشتر قدر میبینند. واقعا در جشنی که جایزه بهترین فیلمنامهاش را رضا عطاران برای دراکولا برنده شده قواعد یک دورهمی خانوادگی هم درست رعایت شده است؟ متأسفانه عطش جایزه و تقدیر، کار بعضی از سینماگرانمان محترم را به جایی رسانده که حتی از نامزدی در چنین رقابتی هم اظهار شعف میکنند و با افتخار خبرش را در فضای مجازی منعکس میکنند و حتی از لحظات برگزاری جشن «استوری» میگذارند. به امثال رضا گلزار که مستحق جایزهی ویژهی هیئت داوران این جشن شده یا مهران مدیری که جایزه بهترین چهرهی تلویزیونی را برده حرجی نیست که شاید جز در این جور مراسمها تحویل گرفته نشوند. اما از سینماگران دیگری که قاعدتا باید برای خود و آثارشان شأنی قائل باشند نباید پرسید که چطور حاضر میشوند فریب برچسب «تنها جشن خصوصی در حوزهی سینما و تلویزیون» را بخورند و به هر قیمتی تنور این شوآفهای خانوادگی را گرم کنند؟ سینماگرانی که چند ماه قبل به درست یا غلط داوریهای جشنوارهی فجر را با تعبیرهایی نسبتا تند زیر سؤال میبردند الان احساس رضایت دارند یا ترجیح میدهند به احترام روح دوست تازهدرگذشتهشان که بانی این جشن بوده سکوت کنند؟
سالها پیش گروهی از دوستان منتقد که اتفاقا یکی از آنها امسال عضو هیئت داوران هفدمین دوره جشن حافظ بوده جایزهای با عنوان جالب «زرشک زرین» طراحی کردند که از سوی انجمن منتقدان به بدترین فیلم ایرانی اکران شده در سال اهدا میشد؛ جایزهای که متأسفانه به دلیل محافظهکاریهای مرسوم در فرهنگ ایرانی واکنشهای تندی در پی داشت و در نهایت بساطش برچیده شد. مخالفان اهدای زرشک زرین مدافعانش را به «تخریب سینمای بدنه» یا «تضعیف سینمای ملی» متهم میکردند. باعث تأسف است که جشن حافظ در شکل فعلی تا اندازهای از ماهیت استقلالطلبانه خودش در دورههای اولیه فاصله گرفته که به بهانه جدیگرفتن سینمای بدنه یا تقویت سینمای ملی، خوب و بد سینمای ایران را یککاسه میکند و سینماگرانی که حتی شاید خودشان هم به فاصلهگرفتن از روزهای اوجشان معترف باشند (البته اگر همهشان روزهای اوجی داشته باشند)، را در کنار بزرگان سینمای ایران قرار میدهد و حداقل برای یک شب رؤیایی شیرین برایشان رقم میزند؛ رؤیایی که ای کاش در میانه راه به کابوسی خوفناک تبدیل میشد و به جای تندیس حافظ، زرشک زرین در دستان بعضی از برگزیدگان قرار میداد. اتفاقی که قطعا به نفع سینمای ایران تمام میشد و به توهمات رایج در آن دامن نمیزد.
مطالب بیشتر را از اینجا دنبال کنید.