مصائب دریافت وام مسکن / قسمت چهارم

قولنامه کردیم بالاخره. چهجوری؟ طلاها رو فروختیم، هر چی توی هر حسابی داشتیم تجمیع کردیم، ده میلیون از یک رفیقِ بامرام قرض کردیم و بیعانه چهل میلیونی رو تقدیمِ آقای فروشنده کردیم. حالا خونه دیگه مال ما بود؛ اما طبق بندِ فلانِ مادهی بهمانِ قولنامه، باید ظرف ۴۰ روز، مابقی پول خونه رو جور میکردیم. قرار بود ۱۰۰ میلیون وام بگیریم و بقیه هم از محلِ پولِ پیشِ مستاجرِ بعد از ما در خانهی پدری تامین بشه.
این صد میلیون وام که در نوشتن چهار کلمه بیشتر نیست، خودش دنیایی داشت؛ از هفتم شهریور که توی بانکِ شعبهی ممتازِ محلهی جدید، تشکیل پرونده دادیم تا بیست و هفتم شهریور که توی دفترخونهی برقالستوم سند به ناممون خورد، تقریباً هر روز صبح قبل از کار، یه سر به بانک میزدیم و چهار تا برگه جدید امضا میکردیم تا به شکل لاکپشتی مراحل وام پیش بره و هر چه سریعتر به مرحله صدور چک نزدیکتر بشیم.
روز اول، چهل پنجاه برگه اسناد و مدارکِ کل زندگی ما و فروشنده رو خواستن، چند روز بعد، مدارک لازم برای ارسال کارشناس به واحد رو جور کردیم. یه روز رفتیم کارگزارِ بورس شدیم، و بعد بیست میلیون پولِ بیزبونِ بابای محیا رو خرج خرید سهام یا اوراق حق تقدم وام مسکن کردیم. یه روز هم که جوابیه بورس و استعلام ضامنها و نامه معرفی به دفترخونه اومد و در نهایت قرارداد نهایی بانک؛ توی یک ماه، پیر شدیم رسماً!
آروم شده بودیم، حالمون خوب بود. انرژی مثبتی پیدا کرده بودیم و روحیهمون چسبیده بود به سقف! اما بیست و پنجم شهریور، یهو فضا عوض شد. ما که خودمون رو برای اثاثکشی بعد از دهه اول محرم (هفته دوم مهر) آماده کرده بودیم، از آقای مسئولِ وام بانکِ مسکن پرسیدیم آیا امکانش هست امروز نامهی ما رو بدین که فردا پول رو بگیریم که بتونیم قبلِ از ماه محرم جابجا شیم؟ یهو برگشت گفت آره! اگه بجنبین، همین امروز وامتون رو نهایی میکنم فردا چک ۱۰۰ میلیونی رو بگیرین! … و اینگونه بود که ریتم زندگی من و محیا در چهلوهشت ساعت هشت برابر تند شد.
هیچ وسیلهای رو جمع نکرده بودیم اما حالا تا اثاثکشی فقط یک روز فرصت داشتیم…
ادامه دارد
برای خواندن همهی قسمتها اینجا کلیک کنید