مطالب روزانهمقالات
زندگی دوگانه ما و اونا در تهران!

کودکی آدمها با هم خیلی فرق میکند…
یکی توی روستای فلانآباد سفلی، دور از چیچیگرامها دارد بزرگ میشود، که آخرش بشود آقای موتوری که آقای مدیر را که خواب مانده، برساند به جلسه شورای معاونین و مدیران!
یکی هم توی فلانیه، غرق چیچیگرامها بیدغدغهی آینده، زندگی را تجربه میکند که با سلام و صلوات، بیست سالش که شد، بشود آقای مدیر که وقتی خواب ماند سوار موتور آقای موتوری برسد به جلسهی شورای معاونین و مدیران!
پینوشت: چقدر این روزها زندگی دوگانهی پایتخت ترافیک و دود و گوگرد و بوق و دعوا و غم رو دوست ندارم. و چقدر با ازدیاد چیچیگرامها جا برای نوشتن کم شده، همانطور که هوا برای نفس کشیدن…
به نام خدا
باسلام
بنده خیلی دوست دارم متن ادبی وداستان بنویسم،ایده هایی تو ذهنم دارم واندکی هم استعداد… ولی نمیدونم چه جوری شروع کنم وچه کتابهایی تواین زمینه مطالعه کنم وآیا اگر شروع کنم متن ها ونوشته هامو جایی هس چاپ کنم؟ممنون میشم راهنماییم کنید.تشکر
کتاب که توی حوزه نویسندگی زیاد هست. برای چاپ که خیلی زوده اما به نظرم با وبلاگ نوشتن و شرکت توی چند تا جشنواره، قلم تون رو محک بزنید؛ بعد کم کم مسیر براتون روشن میشه
بخاطر گرونی مسکن و حمل و نقل و ترافیک و دود خیلی ها از تهران رفتن. قبلا ها همه جا امکانات نبود ولی الان شهر های کوچک هم همه امکانات هست. خیلی ها در حومه تهران زندگی می کنن و کاری دارن میان تهران