خانهدار شدن ؛ از رویا تا واقعیت / قسمت اول

از روز اول قرار نبود خونهی پدری بمونیم؛ از همون روز اول من و محیا همیشه چشممون به روزنامهها، آگهیها، سایتها و بنگاههای املاک بود که قیمت هر محله چقدره و ما چهجوری و با چه شرایطی میتونیم یه واحد نقلی بخریم. همیشه ماجراهای خانهدار شدن اطرافیان برامون جذاب بود.
سال اول که هیچ؛ دو تایی کار میکردیم اما از پس قسطهای وام ازدواج هم برنمیاومدیم چه برسه به توانِ پرداختِ قسطهای دومیلیونیِ وام مسکن. سال دوم تازه فهمیدیم دخل و خرج باید چهطوری باشه و تونستیم دو تا گوشی نو بخریم! سال سوم بعد از وصول مطالبات و واریز معوقات(!)، تونستیم با پشت سر گذاشتن ماجراهای عجیب و غریبی، ماشین بخریم. (آخ که من چقدر سر سیستم بانکی غر دارم که بزنم.) بگذریم… قرار گذاشتیم سال چهارم بریم سراغ خونه و هر طور شده خانهدار شدن رو عملی کنیم.
توی تعطیلات نوروز ۹۶ بود که تصمیم گرفتیم هر جور شده تا عید سال بعد خونه رو عوض کنیم. اینجوری شد که از چهاردهم فروردین، دنبال خونه گشتن شد یه بخش از کارهای روزمره و روتینِ زندگی؛ صبح به صبح، من و محیا فقط لینکهای خونه تبادل میکردیم. با دیوار و آیهوم و بقیه سایتهای جستجوی ملک، دنبال واحدهای مختلف در سرتاسر تهران میگشتیم و هی ضرب و تقسیم و خیال و یأس و امید و رویا و ناامیدی.
جدیترین حرکت ما برای خانهدار شدن، هجدهم فروردین اتفاق افتاد. روزی که به همراه پدر رفتیم توی دل مشاوران املاک و با فرض سرمایه ۲۵۰ میلیونی، درخواست واحد ۵۰ تا ۷۰ متری پارکینگ دار در محدوده انقلاب – فردوسی کردیم. گزینههای خوبی پیشنهاد شد اما اصل پیشنهادات، روی ۲۵۰ میلیون تومن سوار بود و مجموعاً توی همهی حسابهای من و محیا کمتر از ۱۰ میلیون تومن پول وجود داشت! لیست خونهها و عکسهاشون و کارت بنگاهیها موندن روی میز تا ما ببینیم چطوری میتونیم ۲۵۰ میلیون تومن رو جور کنیم.
اولین قدم برای خانهدار شدن برداشته شد…
ادامه دارد
برای خواندن همهی قسمتها اینجا کلیک کنید
واای
عاشقتونم
۱۰تمن داشتین بعد با اعتماد بنفس هم دنبال خونه میگشتین؟
ولی میبینی به سال نرسیده خونه دار شدین
تازه دراتونم رسید
🙂