به نام شما کتاب مینویسیم

دادزنهای انقلاب همه پیادهرو را تسخیر کرده، پلاکاردهایی در دست گرفتهاند که پر از نوشتههایی رنگ و وارنگ است و خبر از آمادگی برای نوشتن پایاننامه و مقاله و چاپ کتاب میدهد.
پیادهرو باریک است و خیل عابران زیاد و صدای آرام و زیرگوشی دادزنها که با ظرافت خاصی بار نوشتن پایاننامه را از دوش آدم برمیدارند قرار است آنقدر وسوسهبرانگیز باشد که مشتری را به داخل انتشارات بکشاند. از میدان انقلاب که به سمت چهارراه ولیعصر ( از داخل پیادهروی روبهروی دانشگاه تهران ) قدم برمیدارید، خیل دستفروشان کتاب و پایاننامهنویسان بیشتر از هر چیزی به چشم میخورد.
هنوز چند سالی از واگذاری نوشتن پایاننامههای کارشناسیارشد و دکتری در انقلاب نگذشته که تازگیها مسئله جدیدی به نام سفارش کتاب هم به آن اضافه شدهاست؛ «موضوع کتاب را سفارش بدهید و کتاب را چاپشده در هر چند نسخهای که میخواهید تحویل بگیرید.» البته این را دیگر مثل پایاننامه روی پلاکارد ننوشتهاند و هنوز قبحش به آن اندازه که روی سردرها نوشته شود نریخته و باید به کمک دادزنهای پایاننامه و مقالهنویسی به ناشر برسید و سفارش بدهید، اما احتمالا بهزودی و در سالهای نهچندان دور این قضیه را هم مانند دیگر سفارشهای علمی، دانشگاهی و فرهنگی روی سردر انتشاراتیها میبینیم؛ چیزی که این روزها عنوان کتاب سازی به آن میدهند.
تالیف کتاب ؛ به نام مولف، به کام مشتری
دادزن پایاننامه وقتی سفارش کتاب را میشنود اول جا میخورد. موضوع آنقدر جدید و داغ است که هنوز گوشاش با این نوع سفارش آشنا نشده. راه انتشارات را در پیش میگیرد و خوشحال از اینکه مشتری پیگیری پیدا کرده، در اتاق ناشر را در طبقه دوم ساختمانی کثیف و شلوغ باز میکند و خودی به ناشر نشان میدهد و با غرور از کاربلدیاش، مشتری قاپیده از کف انقلاب را به درون اتاق ناشر هدایت میکند. ناشر هم با رویی گشاده مشتری را تحویل میگیرد.
بعضی از ناشران خود را در برابر کلمه «تالیف کتاب » خونسرد و راحت نشان میدهند آنقدر که مشتری فکر نکند دارند کاری غیرقانونی انجام میدهند. بعضیهایشان هم جا میخورند از اینکه مشتری به این راحتی حرف از تالیف کتاب میزند. روال کار به این صورت است که مشتری سفارش نوشتن و چاپ کتاب را به ناشر میدهد، ناشر از مولفش میخواهد کتاب را با موضوع خاصی که توسط مشتری تعیین میشود بنویسد و بعد از ویرایش نهایی، کتاب به اسم سفارشدهنده که هیچ دخالتی در نوشتن کتاب نداشته، چاپ میشود.
این نوع کتاب سازی در ادامه پایاننامهسازیهای دانشگاهی شکل گرفتهاست. حتی قرار نیست کتاب که برای مشتری مینویسند برگرفته از پایاننامه باشد و میتواند موضوعی جداگانه و مستقل داشته باشد. حتی میتواند موضوعی فارغ از موضوعات علمی و دانشگاهی داشته باشد؛ موضوعاتی چون داستان و شعر.
استاد برای دانشجو مینویسد
یکی از مدیران انتشارات از گروهی مولف سخن میگوید که پشت پرده این جریان مشغول به کارند؛ مولفانی که در واقع اغلب استاد دانشگاه یا دانشجوی دکتریاند. همان استادانی که دانشجویان برای نوشتن پایاننامه یا مقالههای دانشگاهیشان آنها را بهعنوان استاد راهنما یا مشاور انتخاب میکنند و در نهایت پایاننامه را با وعده اینکه هیچ کپیکاریای در آن نشده و ابدا رنگ ناشران انقلاب را بهخود ندیدهاست، به استاد میدهند. یکی از ناشران با اشاره به این نکته خاطره جالبی از این تقابلها تعریف میکند؛
«البته ما حواسمان به این مسئله هست که این اتفاقات نیفتد و استاد، پایاننامه دانشجویش را ننویسد بهخاطر همین مسئله سعی میکنیم سفارشها را به افرادی بدهیم که مطمئن هستیم به هم ربطی ندارند و همدیگر را نمیشناسند؛ مثلا سفارش دانشجوی تهرانی را به مولف شهرستانی میدهیم اما این اتفاق برای ما هم افتاده؛ یکی از استادانی که جزو مولفانمان است و برایمان پایاننامه و کتاب و مقاله مینویسد، وقتی اسم و مشخصات و موضوع یکی از مشتریان را برایش فرستادم، خندید و گفت این دانشجوی من است که قرار بود این موضوع را با خودم برای پایاننامهاش کار کند.»
ناشر انتشارات خیابان انقلاب این موضوع را با خنده تعریف میکند و هیچ نگرانیای بابت چرخهغلطی که ایجاد کرده ندارد. انگار که این روند و سیکل بیعیبترین سیکلی است که سیستم دانشگاهی و نشر کتاب یک جامعه میتواند به خود ببیند. او میگوید: «اگر بخواهید کتابی با موضوعی که بین رشتهای است تالیف کنید، کار سختتر است. یعنی باید هر قسمت کار را به یک متخصص داد؛ مثلا اگر موضوع شما مابین رشتههای جامعهشناسی، علومسیاسی و حقوق باشد باید هر قسمتی را به یک کارشناس داد و از آنها کار جداگانه خواست تا کتاب قابل دفاع و محکمهپسند باشد. اینطوری کارتان ظرافتهای لازم را خواهد داشت. البته همه اینها بستگی به خودتان دارد .
اگر نخواهید خیلی هزینه کنید همه را به یک نفر میسپاریم و او با اطلاعات عمومیای که دارد یا جستوجویی که در اینترنت میکند قسمتهایی که در حیطه تخصصیاش نیست را هم مینویسد. وزین و کاملبودن کتابتان کاملا بهخودتان بستگی دارد؛ در واقع هرچه بیشتر پول بدهید بیشتر آش میخورید».
۲میلیون تومان برای تالیف کتاب
هزینه نوشتن و چاپ کتاب نزدیک به پایاننامه است؛ موضوع را به مولف ارجاع میدهند، مولف با بررسی سرفصلهایی که مشتری میخواهد، انتخاب میکند که باید تجمیعی بنویسد یا از کتاب مرجع هم استفاده کند. در نهایت کتاب را آماده میکند و بعد از ویرایش نهایی بهنظر مشتری میرسد و بعد از تأیید او به پروسه چاپ وارد میشود. هزینههایی که در این میان برآورد شده از ۲میلیون تومان تا نزدیک ۴ میلیون تومان در نوسان است.
ناشر طبقه دوم ساختمانی در خیابان انقلاب میگوید: «ما برای پایاننامه ۲ میلیون تومان میگیریم. کتاب هم با احتساب اینکه ۱۰ جلد چاپ میکنیم، چیزی حدود همان پایاننامه میشود. البته ریزهکاریهایی دارد که هنگام نوشتن قرارداد باید آنها را درنظر گرفت و ممکن است قیمت تغییر کند. تالیف کتاب به تنهایی یکمیلیون تومان هزینه دارد. بقیه یک میلیون دیگر هم صرف گرفتن مجوز و چاپ ۱۰نسخهای آن است.»
سفارشگیرنده دیگری در خیابان دوازده فروردین که واسطهای است؛ بین مشتری و ناشر، از چاپ ۲۰جلدی حرف میزند. پسر جوانی است که همراه با دیگر همکارانش در دفتری کوچک نشستهاند. شبیه دفاتر مشاور املاک میماند. هزینههایی که او از تالیف و چاپ کتاب میگوید کمی متفاوت است؛ «براساس قراردادی که با مشتری مینویسیم، ۵۰۰ هزار تومان را هنگام قرارداد میگیریم که در واقع بیعانه کار است. وقتی کتاب آماده شد یکسوم دیگر یعنی ۵۰۰ هزار تومان دیگر را میگیریم و آخرین قسمت پول را بعد از گرفتن مجوز که کتاب آماده چاپ شد میگیریم. کل نوشتن و چاپ کتاب برای شما یکونیم میلیون تومان تمام میشود.»
او از پروسهای ۲ماه و نیمه سخن میگوید؛ «نوشتن متن یکماه طول میکشد، یکماه و خردهای هم گرفتن مجوز و چاپ کتاب طول میکشد، در مجموع بعد از ۲ماه و نیم کار آماده است. یکمیلیون تومان از این پول را برای تالیف کتاب، آن هم در اندازه ۱۵۰ صفحه میگیریم. ترجمه هم همین نرخ را دارد. اما تعداد نسخههای چاپشده بیشتر از ۲۰نسخه نیست چون قرار نیست به بازار برود. اصلا این کتابها فروشی هم ندارند، بازار کتاب هم خراب است باید ۵۰۰ جلد به بالا باشد که فروخته شود آن هم با نویسندهای معروف.» اینجا، در این دفتر واسطهگری هم بعضی از اعضای تیم مولفان را استادان دانشگاه تشکیل میدهند، استادانی که نوشتن کتاب برای دیگران، شغل دومشان است.
اما گرانفروشترین ناشر در این بین، ناشری است که دفترش طبقه بالای ساختمانی قرار دارد که داد زنها جلوی آن ایستادهاند و بعد از کلی پرسوجو درباره اینکه چرا کسی باید کتاب به دیگران سفارش دهد، قیمتی چند پله بالاتر از دیگران میدهد؛ «۵/۳ میلیون تومان برای نوشتن ۱۵۰ صفحه کتاب در ۲ماه.» آقای ناشر که در ابتدای قرار با تماس با یکی از دوستانش، پرس و جویی هم از روند این کار میکند، قیمت نهایی را برای هر صفحه تالیف، ۱۵هزار تومان اعلام میکند.
حق نشر ناشر، شابک و مجوز را ۵۰۰هزار تومان تا یک میلیون اعلام میکند و هزینه چاپ را جلدی ۶ هزار تومان که با احتساب ۵۰ جلد، میشود ۳۰۰ هزار تومان.در این میان باید قراردادی با ناشران نوشته شود که بیشتر آنان ۵۰ درصد هزینه را اول میگیرند. ناشر گرانفروش هم با تأکید بر اینکه در این بازار باید مراقب کلاهبرداران بود، میگوید: «سعی کنید هرجا که میروید حتما طرف حسابتان ناشر باشد، افرادی پیدا میشوند که انتشارات ندارند و بهراحتی با گرفتن بیعانه سرتان را کلاه میگذارند، پول میدهید و کتابی تحویل نمیگیرید یا کتابی بهتان میدهند که به درد نمیخورد.»
نشر کتاب؛ باقیات الصالحات
سایتهای بعضی ناشران برای جذب مشتری کتاب، تبلیغات جالبی گذاشتهاند.آنها چاپ کتاب را برابر با تقویت رزومه پژوهشی جهت مصاحبه دکتری تخصصی، ارتقای مرتبه علمی و ترفیع استادان دانشگاهها، افزایش امتیاز علمی پژوهشی در مصاحبه دکتری تخصصی، اخذ ۲ نمره دفاع پایاننامه کارشناسیارشد، ارتقای جایگاه سازمانی در بین همکاران سازمان و مهمترین اثر فرهنگی پژوهشی ماندگار شما در بین عامه مردم و باقیات الصالحات میدانند.
یکی از این سایتها برای ترغیب بیشتر مشتری نوشته: با چاپ یک کتاب میتوانید از ۱۵ امتیاز پژوهشی در مصاحبه دکتری، ۲نمره در پایاننامه، عضویت در باشگاه پژوهشگران جوان و نخبگان بهرهمند شوید. همچنین با چاپ دوکتاب میتوانید از بیمه تأمین اجتماعی، عضویت در اهل قلم و ۲۵۰ هزار تومان بن کتاب رایگان بهرهمند شوید. مدیر یکی از این سایتها درخصوص سفارش تالیف کتاب میگوید: «اگر کتاب را برای دکتری میخواهید که به زبان فارسی برایتان مینویسیم، اگر هم برای پذیرش دانشگاههای خارج از کشور میخواهید که فقط کافی است شناسنامه کتاب را برایتان ترجمه کنیم. برای تالیف فارسی باید بین ۱۰۰ تا ۱۵۰ صفحه میانگین بنویسید تا قابلقبول باشد.
اگر کتاب آماده چاپ بخواهید داریم، اگر از صفر باید نوشته شود هم میتوانیم انجام دهیم. هزینه تالیف کتاب از یکمیلیون تومان به بالاست که بنا به تشخیص مولف، قیمت میدهیم. اما کار معمول همان ۱.۵ تا نهایتا ۲میلیون تومان میشود. هم میتوانید حضوری قرارداد بنویسیم هم اینکه غیرحضوری همهچیز را برایتان بفرستیم و امضا کنید تا کار شروع شود.» این مدیر سایت انتشارات در ادامه میگوید: «عمده مطالب تالیف، گردآوری شدهاست.
کمتر پیش میآید به قلم خود مولف باشد، بعضی اوقات هم ترجمه میکنند. ۵۰ درصد مبلغ را پیشپرداخت میکنید، مابقی را هم وقتی کتاب آماده شد پرداخت میکنید. عمده کارهای ما دانشگاهی است، اما کار غیردانشگاهی هم انجام میدهیم. یک دپارتمان تخصصی کتاب کودک هم داریم که اگر بخواهید همکارانم میتوانند در زمینه تالیف کتاب کودک هم کمک کنند».
البته همه سایتها و ناشران هم در برابر پیشنهاد تالیف کتاب سست نمیشوند و بعضیها هم مقاومت میکنند و این کار را در شأن خود و انتشاراتشان نمیدانند. مدیر یکی از نشرها بهصراحت میگوید: «ما کتابی را چاپ میکنیم که خودتان نوشته باشید نه اینکه ما بنویسیم و به نام شما چاپ شود». ناشر دیگری هم در انقلاب میگوید: «کار ما نوشتن کتاب برای شما نیست، کار ما چاپ کتاب شماست».
برخی از ناشران هم چند کتاب آماده چاپ دارند که به مشتریان بفروشند. یکی از این مدیران انتشارات میگوید: «چند کتاب آماده داریم، اگر به کارتان میآید به اسم خودتان چاپ میکنیم. موضوعاتی چون داستان، شعر و ترجمه آماده هم داریم. حتی رمان عاشقانهای هم داریم به اسم عشق ابدی که رمانی ۳۰۰ صفحهای است و در دست ویراستاری است و باید با مولف صحبت کنم ببینم چند میفروشد. اما موضوعات دانشگاهی را باید ببینم چه چیزی میخواهید تا براساس آن در لیستم جستوجو کنم اگر نداشتیم برایتان بنویسیم. در واقع کار ما حمایت از مولفان است».
ترجمه راحتترین کار است
در کنار کتابسازیها این روزها ترجمهسازیها هم در بازار نشر بسیار شده است. یکی از ناشران به ترجمه کتاب به نام افراد اشاره میکند و میگوید: «ترجمه هیچ مشکلی ندارد، همین کتاب قورباغهات را قورت بده تا حالا ۵۰مترجم مختلف داشته، شما هم میتوانید به نام مترجم روی کتاب بیایید. اما اگر میخواهید از ترجمهاش مطمئن باشید که کپی از مترجم دیگری نیست باید به دارالترجمه بروید و بگویید میخواهید کتابش کنید. اما در مجموع کار نوشتن کتاب قانونی نیست، به همین دلیل کار اصلی ما این نیست».
یکی دیگر از ناشران خیابان انقلاب هم میگوید: «ترجمه راحتترین کار است. برایتان رزومه میشود،هم میتوانید در مقاطع بالاتر چون دکتری از آن استفاده کنید و هم اینکه راحت میشود انجام داد. اما نرخ ترجمه متفاوت است. اول اینکه باید کتاب را از جایی مثل آمازون بخرید که کار خریدش را ما میتوانیم برایتان انجام دهیم، قدم بعدی محاسبه کلماتی است که باید ترجمه شوند. ما به ازای هر ۲۵۰ لغت، ۵ هزار و ۵۰۰ تومان میگیریم. در واقع هر ۲۵۰ لغت میشود یک صفحه. اگر مثلا کتاب شما ۴۰۰ صفحه باشد، چیزی حدود ۲ میلیون و ۲۰۰ هزار تومان تمام میشود که فقط هزینه ترجمه است و مابقی چاپ و مجوز هزینههای خودش را دارد».
اسم اینها ناشر نیست
رئیس اتحادیه ناشران در باب سفارش تالیف کتاب معتقد است: «اصطلاحی که برای این افراد استفاده میشود خدمات نشر است. نشر کاری خلاقه است، یعنی ناشر باید استعداد را کشف کند و زمینههای دیده شدن مولف و اثرش را فراهم کند؛ این اسمش ناشر است. اینهایی که این کار را میکنند ناشر نیستند در واقع دارند خدمات نشر انجام میدهند». محمود آموزگار در این خصوص به همشهری میگوید: «از این آگهیها همهمان دیدهایم که چاپ پایاننامه حتی در یک نسخه با شابک یا خاطرات شما را چاپ میکنیم با کمترین هزینه. از این آگهیهای مسخره کم نیستند.
در همان راسته انقلاب که بروید به در و دیوار زدهاند. این ناشی از این است که نظارت درست و حسابی وجود ندارد، محدودیتهایی که در ارتباط با اتحادیه ناشران ایجاد شده بود باعث شد کسانی که میخواهند پروانه نشر بگیرند، با اتکا به مجوزی که از وزارت ارشاد بود، فعالیت کنند. وقتی ۱۴ هزار و ۷۰۰ پروانه نشر صادر میشود و بنا بر آمار خانه کتاب ۴ تا ۵ هزار ناشر فقط حداقل در سال یک کتاب چاپ میکنند، معنیاش این است که حداقل ۱۰ هزار ناشر یک کتاب هم چاپ نمیکنند».
آموزگار در ادامه میگوید: «کنار این قضیه چیزی که بیشتر مطرح بود، کتابسازی بود؛ اینکه عدهای کارشان است که اسم مولف را عوض میکنند، مقالات را از دیگران جمع میکنند و به نام کسی دیگر منتشر میکنند. ۲سال پیش که با آقای مسجد جامعی در تهرانگردیهایی که میرفتند، همراه شدم، در خیابان انقلاب به یکی از همین کسانی که تبلیغ پایاننامه میکنند برخوردیم. آقای مسجد جامعی از او پرسید که نرخ پایاننامه نوشتن چقدر است؟ او پرسید چه رشتهای؟ و ایشان گفت شهرسازی مقطع دکتری. گفت باید از دفتر بپرسم. بعد از دفتر پیغام آورد که تشریف بیاورید یک چای مهمان ما باشید. نگران قیمت هم نباشید، بعضی مسئولین کشور مشتریهای ما هستند».
ارشاد، فقط پروانه میدهد؛ نظارت نمیکند
به گفته آموزگار، یکی از دلایل این مسئله، صدور پروانه بیرویه نشر از سوی ارشاد، نظارت نداشتن بر نحوه عملکرد اینها و برخورد مقتضی با آنهاست. سیستم نظام آموزش عالی ما هم سیستم مدرکمحور است و طبیعی است که این افراد هم پروانهای دستشان است و به اقتضای نیاز بازار، مشتری را پاسخگو هستند. حتما برای این کار هم مشتری دارند. کسانی هستند که با روشهای غیرمتعارف وارد دانشگاه شدهاند و حالا از عهده تحصیل و پایاننامه برنمیآیند و کارشان به اینجا میرسد.
او در ادامه با اشاره به نقل قولی از یکی از نویسندگان معاصر میگوید: «قصهای برایتان بگویم به نقل از مرحوم نادرپور که مربوط به دهه ۳۰ شمسی است. نویسندهای داستانی مینویسد و آن را پیش یکی از ناشران سنتی وقت میبرد تا چاپ کند. او داستان را که میبیند، میگوید این کتاب را نمیخرند، الان بازار «اشتفن تسوایک» نویسنده آلمانی خیلی داغ است، برو یک کتاب از او ترجمه کن. آقای نویسنده هم میرود اسامی داستان را به آلمانی تغییر میدهد، اسم نویسنده را هم میگذارد اشتفن تسوایک، اسم کتاب را هم عوض میکند، اسم خودش را بهعنوان مترجم میزند و ناشر، کتابش را چاپ میکند. آن موقع به طنز میگفتند تسوایک در ایران یک کتاب بیشتر نوشته است.
در واقع کاری که داریم میکنیم این است که سعی میکنیم در مرحله صدور پروانه نشر دخالتی داشته باشیم. در قانون اهداف و وظایف وزارت ارشاد که سال ۶۶ تصویب شده، مسئولیت صدور پروانه نشر را بهعهده وزارت فرهنگ و ارشاد گذاشته و این باعث میشود پروانه نشر از سازوکار حرفهای تبدیل به امتیاز شود. شخصی به من گفت که من یک پروانه نشر دارم، بهنظر تو با آنچه کنم؟ گفتم: پروانهات را ببینم. از کیفش که درآورد، دیدم ۱۵، ۱۰ تا پروانه دارد، یکی اش هم پروانه نشر است. این نباید امتیاز باشد. وقتی اقتصاد نشر یک اقتصاد گلخانهای متکی بر یارانه و سوبسید باشد، طبیعی است که به سمت امتیاز گرایش پیدا میکند و از فعالیت حرفهای فاصله میگیرد که باید با آن برخورد شود».
آموزگار از محدودبودن اختیارات اتحادیه درخصوص برخورد با این ناشران میگوید: «ما اتحادیه ناشران و کتابفروشان تهرانیم و تنها فعالیت کسبی را مدیریت میکنیم و در محتوا نمیتوانیم کاری کنیم. یکی برای یک نفر دیگر داستان مینویسد، هر دو هم از کاری که میکنند راضیاند. پیگیری این مسئله برمیگردد به وظایف وزارت ارشاد که مسئول صدور پروانه است. او باید نظارت را هم نگاه کند. اتحادیه فقط در مسائل صنفی وارد میشود، آنجا که مشتری یا ارباب رجوع با صنف برخورد دارد، مطابق قانون مقررات نظام صنفی که قانون کاملی هم نیست، بیشتر موضوع گرانفروشی و جنس بددادن به مشتری و این چیزها را شامل میشود. در این خصوص ما نمیتوانیم کاری کنیم، حتی اگر بحث فریب مخاطب هم در میان باشد، باید اثبات حقوقی شود. چون اتحادیه دخالتی در صدور پروانه نشر ندارد، دخالتی هم در این مورد نمیتواند داشته باشد».
به اعتقاد او حضور یکی از اعضای اتحادیه نشر در کمیته پروانه نشر در این موضوع کفایت نمیکند. کل این روند باید دست بخش خصوصی باشد و اقتصاد متکی بهخود و تشکیلات صنفی مربوطه باید تصمیمگیرنده باشند. وقتی دست دولت میافتد این عواقب را هم دارد. دلیل ندارد پروانه نشر را ارشاد بدهد، مشخص است که در اتحادیه به حرفهایگری بیشتر بها داده میشود. اینکه فرد چقدرکننده کار است را من میتوانم با چند سؤال از متقاضی پروانه بفهمم.
اما وقتی طرف با یک لیسانس و حتی بدون لیسانس با گذراندن دورهای کوتاه پروانه را میگیرد، دیگر انتظاری از اتحادیه نمیتوان داشت. پروانه نشر داشتن، مزایایی دارد که برای افراد ترغیبکننده است. ناشران کاربری فرهنگی دارند. ناشری را میشناسم که زیر تابلوی نشر صرافی میکند و سکه میفروشد؛ زیر تابلوی نشر شرکت حملونقل دارد. آنها از معافیت مالیاتی هم استفاده میکنند. متأسفانه دوغ و دوشاب قاطی شده.
منبع: روزنامه همشهری
گزارش از غزل حضرتی
بهتر است به جای این کارها، خودتان دست به کار شده و خودتان اولین کتاب خودتان را بنویسید. از کجا شروع کنید؟! از اینجا.
سلام وعرض ادب من در دنیای پراز رمز راز نوشتن به لحاظ علمی چیزی نمیدانم و چطور مدعی نوشتن کتاب شدم داستان خود حکایت درازی دارد اما من هم نویسنده تجربی اما ترجیع میدم نام خودم را نویسنده بی سواد خدمت اهل قلم معرفی کنم و از همه چیز که مایه پیشرفتم بودند زدم تا بتوانم نویسنده شوم اما خیلی نوشتم و امیدوارم که روزی بتوانم در ادبیات داستانی مقام و سکوی افتخار را کسب کنم نمیدانم چرا کسی از اطرافیانم باورم در نوشتن ندارند ؟ ولی من گوشهام را بستم چون تشویقی در محیط خودنمی بینم .بهتره متلک هم نشنوم تا رسیدن به جایگاه نشانه گرفته ام راهی نیست فقط فقط یک اراده قوی برایم کافیست که دائما بهم میگه تو موفق میشوی نه فوری ولی حتما /مهدی عزیز خیلی دوستت دارم .